داستان می خوانم چون دوست دارم برای 5 دقیقه هم که شده از دره سقوط کنم.
یادداشت برداری
خواندن کتاب بدون یادداشت برداری مانند خوردن غذا و سپس بالا آوردنش به اراده خودمان است.
نقل قول هایی از ((مکالمات))
استاد گفت: کسب فضیلت وظیفه ی اساسی هر آدمی است، در این وظیفه دانشجو می تواند و حق دارد که از آموزگار خود هم جلوتر برود و زودتر به مقصد برسد. (35،15)
نقل قول از ((هنر داستانویسی))
جراید، هر روز مواد بسیاری از داستان ها را به نویسنده عرضه می کنند و درواقع از منابع مهم مواد و مصالحداستان هستند.
آهنگر و دو شاگرد
آهنگر دو شاگرد داشت. به آنها گفت ((کوره آهنگری مثل قلب و گرمای آن هم محبت است.)) جلوی هرکدامشان تکه ای آهن گذاشت و گفت که با دست های خودشان آن را شکل بدهند.
تو هیچ وقت نویسنده نمی شوی!
با زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. شماره ناشناس بود. جواب دادم. استادم بود! گفت: ((تو بی استعدادترین شاگردی هستی که تا به الان داشته ام! هیچ وقت نویسنده نمی شوی! بدبخت بیچاره!))
بهتر است از خواب بیدار شویم
زیر سفره ای را جمع کردم تا در بالکن بتکانم. وقتی در بالکن را باز کردم برادر کوچکم را دیدم، و البته یک نفر دیگر عین خودش